چگونه با وجود هزاران شاهد حق کسی پایمال می شود؟
تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۴۳۳۵۰
خبرگزاری مهر، گروه استانها- حجت الاسلام والمسلمین سید محمدصادق قماشی*: مدتی است پیامهای هشدار پیرامون کلاهبرداریهای مختلف و پایمال شدن حق افراد به روشهای گوناگون فرستاده میشود که متأسفانه با تورمهای موجود در کشور، کلاهبرداران آرامش معامله گران و سرمایه گذاران را بر هم میزنند.
یکی از نزدیکان به تازگی زمینی را خریداری کرده بود، متأسفانه بعد از تورمهای اخیر و رشد بیش از حد قیمت آن زمین با مالک قبلی به اختلاف خورده و هنگام انتقال سند مالکیت آن زمین از فرد تقاضای مبلغ بیشتری کرده بود که منجر به نزاع شدید گردید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بعد از شکایت و کشیدن دعوا به دادگاه، قاضی دادگاه از خریدار شاهد طلب کرده بود. هنگامی که او از شاهدانی که قرارداد خرید و فروش را امضا کرده بودند خواست تا برای شهادت در دادگاه حاضر شوند، یکی از شاهدان پذیرفت و شهادت بر حق را وظیفه شرعی خود تلقی نمود، اما دیگری از اینکه در دادگاه حاضر شود و بر حقیقت شهادت دهد، سر باز زده و زیر بار شهادت بر حق نرفت!
از آنجایی که من در جریان تمام این اتفاقات بوده و مرحله به مرحله در کنار او بودم، در این اتفاق او را آرام نموده ولی در درون خود میگفتم بیچاره! چگونه حقش با وجود شاهد پایمال شد و از علت این واقعه در عجب بودم! با مرور این افکار در ذهن خود، ناگهان به یاد روایت امام صادق علیه السلام افتادم که آن حضرت فرمودند: «از آنچه علی بن ابی طالب علیه السلام با آن مواجه شد در عجبم! او با ۱۰ هزار شاهد و گواه (در روز غدیر) نتوانست حق خود را بگیرد، در حالی که افراد با دو شاهد حق خود را می گیرند» (علامه مجلسی، بحارالانوار: ج ۳۷، ص ۱۴۰؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۲)
درگیری ذهنی من با یادآوری این روایت بیشتر شد! به راستی چگونه با وجود ۱۰ هزار نفر شاهد و گواه در روز غدیر خم و شنیدن جملات «الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا اللهم بلی قال: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال مَن والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل مَنْ خذله» (علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج ۱، ص ۴۲۷) از دهان مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله، حق امیرمؤمنان علیه السلام پایمال شده و خلافت و جانشینی قطعی و یقینی حضرت را عدهای تصاحب کردند؟ آیا بعد از رسول الله و غصب خلافت کسی یادآور آن ایام نشد؟ آیا حضرت امیر علیه السلام دیگران را بر آن روز شاهد نگرفتند؟ پاسخ و عملکرد غاصبین خلافت در مقابل شاهدان و حضرت چه بود؟ این سوالات ذهن من را مشغول کرده بود تا تصمیم گرفتم در پی پاسخ آنها جستجو کنم.
عید غدیر در میان اعیاد از اهمیت بالایی برخوردار است
عید غدیر در بین اعیاد موجود از اهمیت بالایی برخوردار است و ائمه اطهار در بزرگداشت این روز سفارشهای فراوانی نمودهاند. باید به همگان توجه داد که رسول الله صلی الله علیه و آله در این روز وظیفه بزرگی به دوش تمام افرادی که در صحرای غدیر حاضر بوده و سخنان حضرت را شنیده بودند گذاشته و فرمودند حاضران به غائبان از اتفاقات غدیر خم یعنی امامت بلافصل امیرمومنان علیه السلام خبر دهند.
در حقیقت امر رسول الله صلی الله علیه و آله در رساندن پیام بزرگ غدیر خم تنها نسبت به حاضران آن زمان نبوده بلکه این وظیفه من و شما و تمام مسلمانان در هر زمان و مکان است که پیام رسان واقعه غدیر بوده و مهمترین دلیل انتصاب حضرت علی علیه السلام بر امامت را بر همگان بیان کنیم.
همانگونه که در کتب و منابع فریقین نقل شده، در روایت امام صادق علیه السلام که یادآوری کردیم نیز بیان گردیده که ۱۰ هزار نفر در هنگام بیان امامت بلافصل حضرت علی علیه السلام در روز غدیر حضور داشتند. این افراد نسبت به امری که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر دوششان گذاشته بود چگونه عمل نمودند؟ آیا به فرمان رسول خدا گوش فرا داده و پیام غدیر را رساندند و در هنگام غصب خلافت حضرت امیر علیه السلام یا هنگام نیاز به شهادت بر اتفاقات آن روز، گواهی دادند؟
وضعیت شاهدان غدیر خم هنگام تصاحب خلافت
دسته اول: تمام افرادی که در غدیر خم حاضر بودند در هنگام غصب خلافت حضرت امیر علیه السلام در مدینه حاضر نبودند بلکه در ادامه روایتی که در ابتدا بیان شد حضرت صادق علیه السلام بیان میکنند از ده هزار نفری که در غدیر حضور داشتند، پنج هزار نفر از آنان اهل مدینه بودند. در نتیجه عدهای از شاهدان غدیر در هنگام غصب خلافت حضرت امیر در مدینه حضور نداشتند تا دست یاری به حضرت بدهند.
دسته دوم: با توجه به آنچه از واقعه غدیر خم و حوادث قبل و بعد آن در تاریخ بیان شده باید گفت تمام افرادی که در روز غدیر حاضر شده بودند مسلمان واقعی نبوده و در بین آنان افرادی منافق نیز وجود داشت تا آنجا که خداوند در قرآن کریم از ویژگیهای آنان و اهداف شومشان سخن به میان آورده و سوره منافقین را نازل نمودند. به طور کلی جریان نفاق در عصر پیامبر به اندازهای پررنگ بود که آیات فراوانی در قرآن مربوط به منافقان و جریان نفاق نازل گردید به گونهای که بیشتر آیات سوره توبه و مائده، دو سوره نازل شده در سالهای پایانی عمر پیامبر مربوط به منافقان است. منافقان طبق فرمایش امام زمان عجل الله تعالی به سعد بن عبدالله قمی از همان ابتدا به طمعِ رسیدن به مقام و جایگاه دنیایی ایمان آورده بودند.
کسانی که به ظاهر خود را مسلمان واقعی نشان داده و در روز غدیر حضرت علی علیه السلام را مولای خود و مولای همه مؤمنین خطاب کرده و به آن حضرت تبرک میگفتند اما در باطن به دنبال برکناری حضرت بودند.
از این رو تمام تلاش خود را برای تصاحب حقوق حضرت امیر علیه السلام از خلافت انجام دادند. خداوند در آیه دوم و سوم سوره صف که در قسمتی از خطبه غدیر توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن اشاره شده، پرده از عمل آنان برداشته و میفرمایند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا سخنی میگوئید که خود به آن عمل نمیکنید؟ خداوند به شدت خشمگین است از اینکه چیزی بگویید که خود عمل نمی کنید» در روایتی شأن نزول این آیات را برخی از اصحاب پیامبر معرفی کردهاند: «مخاطب این آیات اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند، کسانی که وعده داده بودند که او را یاری کنند و مخالفت با دستور او نداشته باشند و عهدی که نسبت به امیرمومنان علیه السلام بسته بودند را نقض نکنند، اما خداوند میداند که نسبت به آنچه میگویند وفادار نیستند» (عروسی، تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۱۰)
دسته سوم: در میان شاهدان غدیر افراد اندکی نیز بودند که بر ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام و اعلان رسمی پیامبر صلی الله علیه و آله گردن نهاده و بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در کنار حضرت علی علیه السلام بر عهد غدیر ایستادند که شامل افرادی چون عمار، مقداد، سلمان، ابوذر و.... میشود.
دسته چهارم: افرادی که کاملاً در جریانات واقعه غدیر حضور داشتند و حقیقت را میدانستند با این حال، به خاطر ترس و یا وعدههای دنیوی دست از یاری حضرت علی علیه السلام کشیدند. از عمر بن خطاب در کتاب طبری نقل شده است که بیعت مردم با خلیفه اول را ناممکن میدانست تا زمانی که قبیله بنی اسلم را در مدینه دید و با دیدن آنها به پیروزی اطمینان یافت. (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۸-۴۵۹) همچنین در گزارشی بیان شده که گروهی از بنی اسلم با وعده عمر بن خطاب بر اعطای خوراک و خواربار به بیعت وادار شدند و با همین وعده توانستند مخالفان را با چوب و چماق به بیعت وادار کنند. (جوهری بصری، ابوبکر، السقیفة و فدک، ص ۴۸؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۲۰).
ابن ابی حدید معتزلی سنی مذهب نسبت به خلافت ابوبکر به نکتهای اشاره میکند که به وضوح خفقان بعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله را میرساند، او در شرح ابن ابی الحدید خطبه سوم میگوید: «اگر شلاق و تازیانه عمر نبود خلافت ابوبکر پا برجا نمی شد».
دسته پنجم: همیشه در هر زمانی عدهای وجود دارند که نسبت به مسائل ضروری و مهم به راحتی عبور کرده و هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهند و ماجرای غدیر و غصب خلافت حضرت علی علیه السلام نیز از این قاعده استثنا نبوده و یقیناً عدهای در میان صحرای غدیر خم وجود داشتهاند که از اتفاقات بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله بی تفاوت عبور کرده و هیچ عملکردی نسبت به حق خلافت امیرالمومنین علیه السلام انجام ندادند.
عملکرد شاهدان غدیر نسبت به غصب خلافت
گروه اول یاران واقعی حضرت: در کتاب احتجاج طبرسی از امام صادق علیه السلام بیان شده است که دوازده نفر از کسانی که از همان ابتدا در کنار امیرمومنان علیه السلام ایستادند و تلاش نمودند خلافت و امامت بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله به حضرت برسد، تصمیم گرفتند هنگامی که خلیفه اول از منبر پیامبر صلی الله علیه و آله بالا رفت آن را از منبر پایین بیاورند.
بعد از آنکه با حضرت امیر علیه السلام مشورت کردند حضرت با توجه به شرایط سیاسی آن زمان، آنان را از این عمل نهی کرده و فرمود: «به خدا سوگند که اگر این کار را کرده بودید راهی جز جنگ نداشتید» حضرت در ادامه فرمودند: «راه این است همگی نزد ابوبکر رفته و آنچه از پیامبرتان پیرامون من و امامتم شنیدهاید بازگو کنید که این کار مایه اتمام حجّت و بستن راه عذر می شود» آنان دستور حضرت را عملی کرده؛ اولین نفری که مقابل ابوبکر بر حقانیت حضرت نسبت به خلافت شهادت داد خالد بن سعید بود که عمر او را ساکت کرد.
بعد از آن سلمان فارسی برخواسته و بر حقانیت حضرت شهادت داد و بعد از آن ابوذر و سپس مقداد بن اسود و بعد از او بُریده اسلمی و بعد عمار بن یاسر تا جایی که بنا به فرمایش امام صادق دوازده نفر بر حقانیت امیرمؤمنان نسبت به خلافت و امامت حضرتش در آن روز شهادت دادند. امام صادق علیه السلام در ادامه فرمود: «ابوبکر بسیار ناراحت و متحیّر گردید و پاسخی برای ایشان نداشت و گفت: من خلیفه شما شدم در حالی که از شما برتر و بهتر نیستم! مرا رها کنید! مرا رها کنید!! عمر به او گفت: ای ناتوان در سخنرانی!! از منبر پایین بیا! تو وقتی در برابر سخنان قریشیان تاب نمی آوری چگونه خود را بر این مقام قرار دادی؟! سپس ابوبکر از منبر پایین آمد و همراه عمر به سمت منزل رفته و تا سه روز هیچکس به مسجد النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله نیامد.
چون روز چهارم شد ابتدا خالد بن ولید با هزار تن به خانه او شتافته و گفت: چرا نشستهای! به خدا سوگند، بنی هاشم درباره خلافت به طمع افتادهاند! در پی او سالم مولی حذیفه با هزار نفر و سپس معاذ بن جبل با هزار نفر آمدند تا کم کم تعدادشان به چهار هزار نفر رسید، و همه به سرکردگی عمر با شمشیرهای برهنه به سوی مسجد النبی حرکت کرده تا بدان جا رسیدند، عمر رو به طرفداران حضرت امیر علیه السلام کرده و گفت: ای یاران علی، به خدا سوگند اگر یکی از شما مانند روز گذشته از جای برخاسته و سخنی بگوید سخت مجازاتش می کنیم» (طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج ۱، ص ۷۵)
گروه دوم منافقان و دشمنان: با توجه به روایت بیان شده عملکرد این گروه یعنی منافقین نیز روشن خواهد شد. کلام امام صادق علیه السلام به روشنی میرساند آنان برای بر کناری حضرت امیر علیه السلام از خلافت قبل از شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله و قبل از واقعه غدیر برنامه ریزی کرده بودند. از جمله اقدامات آنان میتوان به ترور رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک و عهد و پیمان از پیروان خود برای همکاری در غصب خلافت اشاره کرد. مفاد این پیمان چنین بود که قسم یاد میکردند هر اقدامی میتوانند انجام دهند تا حضرت امیر علیه السلام به خلافت نرسد. (شیخ مفید، الفصول المختارة، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ۱۴۱۶ ق، ص ۲۳۲)
گروه سوم سکوت کنندگان: این گروه کسانی هستند که با خلافت حضرت امیر علیه السلام با سکوت خود در شهادت دادن به «غدیر خم» مخالفت نمودند. این افراد برای سکوت خود دلایلی را بیان نمودهاند که هیچیک قابل پذیرش نیست. مثلاً در ماجرای مناشده حضرت امیر علیه السلام در رحبه آمده است که حضرت در زمان خلافتشان و بعد از گذشت ۲۵ سال از واقعه غدیر، در میان صحابه پیامبر و دیگران سوگند دادند که هر که با گوشِ خود از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث غدیر را شنیده برخیزد و بر آن گواهی دهد. از آن جمع، بین ۱۲ تا ۳۰ نفر بر شنیدن این حدیث شهادت دادند که برخی از آنان مجاهدان جنگ بدر بودند. (سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج ۱، ص ۱۵۰) از آنجا که مدت زیادی از این احتجاج گذشته طبیعی است که تعدادی از صحابه که حدیث غدیر را شنیده بودهاند رحلت کرده و برخی در جنگها شهید شده و برخی نیز در شهرهای دیگر و خارج از کوفه بودند، اما با این حال، این تعداد برای اتمام حجت نسبت به خلافت و امامت حضرت امیر علیه السلام کافی است. یکی از کسانی که سکوت کرد در پاسخ به حضرت علی علیه السلام گفت: من پیر شدهام و واقعه غدیر را فراموش کردهام. (امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص ۳۳۹)
سرگذشت کتمان کنندگان شاهدان غدیر
از نکات تأسف برانگیز در مناشده رحبه، انکار و تحریف حقیقت از سوی برخی از صحابه است. بزرگان عامه ضمن نقل روایت به صورت آشکارا تصریح کردهاند که» عدهای برخاستند و شهادت دادند و برخی حقیقت را کتمان کردند. اینان از دنیا نرفتند تا آنکه به نابینایی و برص مبتلا شدند «(ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۲۰۸) یکی از آنان انس بن مالک خادم منزل پیامبر است که با توجه به حضورش در واقعه غدیر خم از دستور حضرت امیر علیه السلام سرپیچی نموده و شهادت نداد که به برص و پیسی مبتلا گردید. (مزی، تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۳۷۵)
اتمام حجت بر همه امت
با این حال، ولی پیامبر و بعد از ایشان اهل بیت پیامبر حجت را بر مردم تمام کردند. پیامبر با اجتماع عظیم امت در غدیر حجت را تمام ساخت و امیر مؤمنان و سایر امامان با احتجاج و استدلال به غدیر خم در مناسبتها و موقعیتهای مختلف حجت را بر همه تمام کردند. در همین زمینه نیز حضرت زهرا سلام الله علیها تعجب خود را از فراموشی غدیر اظهار داشتند. محمود بن لبید میگوید به حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت امیرمؤمنان علیه السلام داشت؟ حضرت فرمود: «وا عجبا! آیا روز غدیر خم را فراموش کردهاید!؟» (الامالی، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳) یا بعد از ایراد خطبه فدکیه در مسجد رافع بن رفاعة به ایشان عرض کرد اگر علی بن ابی طالب قبل از بیعت با ابوبکر از غدیر و امامت خود صحبت کرده بود با او بیعت میکردیم و با ابوبکر بیعت نمیکردیم؛ حضرت زهرا فرمودند: «فَمَا جَعَلَ اللهُ لِأحَدٍ بَعدَ غَدِیرِ خُمٍ مِن حُجَّةٍ وَ لا عُذرٍ» یعنی خداوند بعد از غدیر خم عذر و بهانهای را برای هیچ کسی باقی نگذاشت و راه عذر را بر همه بست. (دلایل الامامة، ص ۱۲۲)
با توجه به آنچه که بیان شد ماجرای غدیر حجت را بر همه انسانها تا روز قیامت تمام کرد و در این میان افرادی از بیعت غدیر سرباز زده و مخالفت میکردند که دنیا و اغراض دنیوی و منافع مادی آنان به خطر افتاد و یا بی ایمانی آنان به خدا و پیامبر سبب پشت کردن به ولی خدا در غدیر گردید. از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم حجت را بر همه تمام کرده و به گواهی حاضران با اعلام آن حضرت در غدیر و با جمله متواتر و غیر قابل انکار «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلیٌ مَولَاهُ»، امامت و خلافت حضرت امیر علیه السلام بر همگان روشن گردید هرچند عدهای از شاهدان به شهادت بر غدیر و ولایت ایشان تن ندهند.
*پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت
کد خبر 5828123منبع: مهر
کلیدواژه: قم عید غدیر خم امیرالمومنین ع بوشهر عید غدیر خم کرمانشاه خطبه های نماز جمعه تبریز مهمونی 10 کیلومتری ایلام گلستان شهرستان کرج مشهد فارس اردبیل سنندج اصفهان رسول الله صلی الله علیه و آله رسول خدا صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله امام صادق علیه السلام حضرت علی علیه السلام علیه السلام غصب خلافت حضرت نسبت به خلافت شاهدان غدیر روز غدیر واقعه غدیر بر همه هزار نفر غدیر خم عده ای بن ابی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۴۳۳۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نسل زد آمریکا علیه پدران اوانجلیست
تحولات و اعتراضات این روزهای دانشگاههای آمریکا، همه رسانهها را به گونهای تحت تاثیر قرار داده است. سلسله اعتراضات دانشجویان که کمتر از جامعه آمریکا انتظار میرفت، حالا به زد و خورد بین معترضان و پلیس ایالات متحده کشیده شده است. ایالاتمتحده که همواره خود را ملزم به پشتیبانی از رژیم صهیونیستی میدانسته - پشتیبانی افراطی که بدون آمریکا، اسرائیلی وجود نداشت - در سطح نخبگانش دچار یک تضاد عجیب و عمیق با سیاستمداران و دولتمردانش شده است.
به گزارش ایسنا، متن پیش رو گفتوگوی «وطن امروز» با مجتبی صمدی درباره اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی در ایالات متحده است که در ادامه میتوانید بخوانید: ماجرا از تحصن و تظاهرات دانشجویان در برخی دانشگاههای مطرح آمریکا نظیر دانشگاه کلمبیای نیویورک شروع شد و با دخالت پلیس به سرعت به سمت یک بحران پیش رفت. این تجمعها به صورت زنجیرهای دانشجویان دیگر دانشگاهها مثل آستین تگزاس، هاروارد، سیاتل، برکلی، اموری جورجیا و... را نیز تحت تاثیر قرار داد و آنها را وارد صحنه اعتراضات کرد. حالا شعارها علیه اسرائیل و پایان دادن به جنگ در غزه به یک جنبش سراسری در آمریکا تبدیل شده است اما سرکوبها گسترده است و اگر پلیس در میدان نتواند بر دانشجویان غلبه کند، رسانههای آمریکایی وارد عرصه میشوند؛ چنانکه یکی از کارشناسان شبکه فاکسنیوز میگفت: «شعار آزادی فلسطین از نهر تا بحر همان شعاری است که حزبالله لبنان و کشورهایی چون ایران آن را سر میدهند».
کار به جایی رسید که نتانیاهو هم نسبت به این اعتراضات ادامهدار که بهرغم هجوم وحشیانه پلیس آمریکا همچنان با قدرت ادامه دارد، بشدت انتقاد کرد و از دولت آمریکا خواست این حرکات به زعم او «یهودستیزانه» را سرکوب کند. در این میان جواب دانشجوها با باتوم و گاز اشکآور داده میشود. استقرار تکتیراندازها روی بام ساختمان برخی از این دانشگاهها و البته دستگیری اساتیدی که با دانشجوها همراهی میکردند، از صحنههای تکاندهندهای بود که در روزهای اخیر در اعتراضات دانشجویان آمریکا مشاهده شد؛ تا آنجا که اساتید فلسفه غرب، یعنی همانهایی که مفاهیم حقوق بشر، دموکراسی و آزادی موجود در این فلسفه را تدریس میکردند نیز جزو دستگیرشدگان قرار گرفتند! جالب آنکه این دانشجوها در شرایطی سرکوب میشوند که خواستار براندازی نیستند و علیه حکومت مستقر دست به شورش نزدهاند، بلکه نسبت به نسلکشی مردم فلسطین در حال اعتراض هستند. حضور نظامیها در دانشگاهها و فشار بر اساتید برای استعفا از جمله جلوههایی است که پس از عملیات توفان الاقصی شاهد آن هستیم. پیش از این مساله سرکوب دانشجوها از طریق نرم و ممنوعیتهای اجتماعی پیگیری میشد اما این روزها وضعیت در آمریکا متفاوت شده و یادآور روزهای جنگ ویتنام است.
برای درک این شرایط با مجتبی صمدی، پژوهشگر حوزه فرهنگ و جامعه آمریکایی به گفتوگو نشستیم که طی آن وی به تشریح شرایط اجتماعی - سیاسی ایالات متحده پرداخت.
صمدی درباره ریشههای اعتراضات شکل گرفته در دانشگاههای آمریکا گفت: اتفاقی که شاهد هستیم در ۲ بعد کلی قابل بررسی است؛ یکی حمایت ساختار سیاسی آمریکا از اسرائیل که یک مساله مهم است و از گذشته تاکنون شاهد آن هستیم. در اینجا ما شاهدیم افکار و تفکرات مذهبی و به نوعی تفکر فرقهگرایانهای که در آمریکا وجود دارد، با تفکرات صهیونیسم پیونده خورده است. در دوران کارتر هم شاهد چنین رویکردی بودیم اما با روی کار آمدن جورج بوش پدر، این پیوند ناگسستنی در حوزه مذهب و سیاست به وجود آمد و یک جور الهیات سیاسی و یک حزب سیاسی - مذهبی پررنگی را در آمریکا پدید آورد.
وی افزود: نسلی که الان در ساختار سیاسی حاکمیتی آمریکا نقش ایفا میکند، از اواخر قرن ۱۹ شکل گرفت و کمکم در ساختار سیاسی این کشور نقش ایفا کرد و عملا یک ترکیب کلیدی برای ایالات متحده شده.
صمدی گفت: اما در بعد دوم، جریان دیگری که در سمت دیگر این نزاع قرار دارد، از تغییرات نسلیای ریشه میگیرد که در جامعه آمریکا به وجود آمده است و الان ما شاهد به وجود آمدن یک نسل جدید هستیم با تجربیات متفاوت که به نظر میآید در جامعه دانشگاهی آمریکا این تجربیات متفاوت اثرگذار بوده است. نسل بومرها که بعد از جنگ دوم جهانی متولد شدند و تجربیات بعد از جنگ را داشتند و همچنین نسل ایکس که خود را پیوند زدند، با به وجود آمدن اسرائیل، اینها به نسل زدی منتهی شدند که سبک زندگیاش، مصرفش، توجهاتش و... کاملا متفاوت با آن ساختارهایی است که در واقع از رژیم صهیونیستی حمایت میکرد و این نکتهای حائز اهمیت است.
* هشدار جدی نسل زد
استاد دانشگاه در تشریح شرایط جامعه آمریکا گفت: بعد از ماجرای ۷ اکتبر یک نظرسنجی در جامعه آمریکا انجام شد. بویژه نظرسنجیهایی که موسسههای «هاروارد» و «هریس» انجام دادند. ۱۳ دسامبر این نظرسنجی انجام شد. خروجیاش یک تلنگر جدی در آمریکا به وجود آورد به این نحو که ۵۱ درصد نسل زد خواهان پایان حاکمیت اسرائیل و به وجود آمدن یک حکومت مستقل فلسطینی بودند. این یک اتفاق خیلی خاصی بود که از یک تغییر دیدگاه در جامعه آمریکا حکایت میکرد و برای جامعه آمریکا یک هشدار جدی بود. در آن نظرسنجی مشخص شد دوسوم نگاهشان نسبت به یهودیان اینطور است که آنها را یک طبقه کاملا ظالم و ستمگر میبینند که در دنیا فعالیت میکنند. این نظرسنجی نشان میدهد ما با یک تغییر نسل در دیدگاه و تفکر و عملکرد روبهرو هستیم.
وی ادامه داد: الان مقطع سنی ۱۸ تا ۲۴ سالهها در دانشگاهها هستند و از آن طرف هم آن نسل حاکمان و سردمداران ایالات متحده هستند که پیوند خوردهاند با اندیشه صهیونیستی و نهایتا این تضاد یک تناقض شدید به وجود آورده است.
* آزادی بیان و مشت آهنین
صمدی در پاسخ به این سوال که چرا آمریکا که خود را سردمدار دموکراسی میداند و از آزادی بیان دم میزند، رفتاری وحشیانه و سرکوبگرانه با دانشجوها و حتی اساتید دانشگاه در پیش گرفته است، گفت: دهه ۱۹۷۰ هم ما با یک جنبش دانشجویی در ارتباط با قضیه ویتنام و طولانی شدن جنگ روبهرو بودیم که با آن هم برخورد شدیدی شد. در دهه ۷۰ فضای دانشگاهها درگیر اعتراضات شد و کمکم افکار عمومی همراه این اعتراضات شد و وضعیت جنگ تعدیل شد.
وی افزود: اما به هر حال در قانون اساسی آمریکا روی آزادی عقاید، مذاهب، آزادی بیان و... تاکید زیادی شده است. دقیقا کسانی وارد آمریکا شدند که خودشان تحت ظلم و ستم دولتهای دیگر مثل بریتانیا قرار داشتند یا پروتستانهایی که تحت فشار کاتولیکها بودند به آمریکا میرفتند. به همین خاطر در قانون اساسی آمریکا آزادی بیان مساله مهمی است ولی اتفاقی که در عمل رخ میدهد، متفاوت است. مثلا در ماجرای مرکانتیلیسم، به بهانه ترس از جریانهای کمونیستی، هنرمندان را به دادگاه کشیدند، چرا که ترس از دست رفتن حاکمیت باعث میشد خط قرمزهایی برای آزادی تعریف شود. در همین ماجرای اخیر هم حاکمیت و همینطور رسانههای جریان اصلی، از شگردهایی استفاده میکنند تا از آزادی بیان علیه همین اعتراضات استفاده کنند!
وی تصریح کرد: اولا که درباره اسرائیل عمده رسانههای آمریکایی حق ندارند آن را محکوم کنند. حتی اگر گزارشهای میدانی نیز از اعتراضهای دانشگاهها تهیه میکنند، میگویند درست است که دانشجوها حق دارند آزادی بیان داشته باشند ولی این آزادی بیان با یهودستیزی تداخل پیدا کرده است! اینها دارند آزادی دیگران (یهودیها) را تهدید میکنند، لذا باز از مقوله آزادی برای مقابله با آزادی بیان استفاده میکنند اما اکنون که ما با کشتار ۳۵ هزار انسان طرف هستیم، دیگر نمیشود این جنایت را پنهان کرد. دیگر آن اسطورههایی که در روایتسازی اسرائیل به وجود آمده بود در حال فرو ریختن است و قابلیت توجیه ندارد. اکنون اگر ما از فضای درگیری دانشگاهها و رسانهها فاصله بگیریم، میبینیم آن اسطورهسازی از اسرائیل که شکستناپذیر است، به دنبال صلح و آرامش است و... رو به اضمحلال است و قطعا دارد در جامعه آمریکا این تصورات تغییر میکند و این خیلی مهم است.
صمدی درباره سرنوشت دانشجوها یا اساتیدی که در اعتراضات دستگیر میشوند، میگوید: تصویب یکسری مجموعه لوایح در کنگره آمریکا برای محدودسازی و کنترل فعالیت و ورود این افراد به دانشگاهها قابل پیشبینی است. نمونه چنین کارهایی از قبل هم وجود داشته است. پیشتر هم کسانی در جامعه نخبگان آمریکا و حتی یهودیانی که علیه اسرائیل موضع گرفتند، از فعالیت آکادمیک محروم شدند و همانطور که در شرکت گوگل هم یک تعداد نخبه از کار اخراج شدند، به نظر میرسد شاهد تصویب یکسری لوایح در کنگره باشیم که باعث طرد شدن این اساتید و دانشجوها از فعالیتهای آکادمیک شود.
کارشناس مسائل آمریکا تاکید کرد: یک نکتهای را اینجا عرض کنم که ۲۵ درصد بدنه دانشگاههای معتبر آمریکا را یهودیها تشکیل میدهند. در این درصد، حتی اساتید یهودی نیز وجود دارند. یعنی آنها هم در میان نخبهها و هم تربیت نخبگان جامعه آمریکا نقش داشته و دارند و اتفاقهایی که الان در دانشگاههای آمریکا رخ میدهد، با وجود این نخبگان یهودی است، لذا کسی تصور نمیکرد چنین اتفاقی بیفتد. در این درگیریها میبینیم که همراه با پرچم حمایت از فلسطین، گروههای یهودی مخالف صهیونیسم هم هستند.
وی در این باره که آینده تحولات رخ داده در جامعه آمریکا ویژه دانشگاههای این کشور را چطور میبیند، اظهار داشت: ممکن است با قوانین و بگیر و ببند، فضا را کنترل کنند ولی شما با یک جامعه مواجه هستید که نسل زد آن تفکراتش فرق کرده است. همین الان در کنگره چندین نماینده با چفیه به مجلس نمایندگان میروند و در حمایت از فلسطین صحبت میکنند. ممکن است این نمایندگان یا حتی فرزندانشان تهدیدهایی شده باشند و حتی با خطر اخراج از مدرسه و دانشگاه روبهرو شده باشند ولی همه اینها نشان میدهد در آینده در سطح حاکمیتی آمریکا نیز شاهد تغییرات اساسی خواهیم بود.
صمدی در پایان گفت: البته یک نکتهای درباره تغییرات نسلی در آمریکا وجود دارد. از این لحاظ که ترکیب جمعیتی آمریکا دیگر آن اکثریت سفیدپوست با تفکرات عموما اوانجلیستی که صهیونیستگرا بودند، نیست. حجم و میزان و تعدادشان کمتر شده و در همین نسل زد که روی صحبت ما است، تقریبا ۵۰ درصدشان اقلیتهای نژادی هستند. هیسپانها، سیاهپوستها، رنگین پوستان و... که خودشان طعم تبعیض نژادی را چشیدهاند، اکنون در جامعه آمریکا به لحاظ جمعیتی به مرحلهای رسیدهاند که رفته رفته اکثریت را از سفیدپوستها میگیرند و ترکیب جمعیتی دیگری با تفکرات و رویکردهای جدیدی را رقم میزنند. این مسالهای است که آمریکا با آن روبهرو است و بدون شک برای کنترل و مدیریت آن در حال برنامهریزی است.
انتهای پیام